معماری مدرسه؛ به عنوان معلم سوم
قسمت اول – چرا مدرسه هم میتواند یک معلم باشد؟
بررسی شرایط و راهکارهای تحقق یادگیری، به کمک طراحی معماری، مبلمان و تزئینات مدرسه
نقش ساختمان مدرسه در یادگیری
فضای فیزیکی مدرسه نه تنها یک محیط فاقد تأثیر در فرآیند یادگیری محسوب نمیشود بلکه میتواند به عنوان عاملی زنده و پویا در کیفیت فعالیتهای آموزشی و تربیتی دانشآموزان ایفاء نقش کند. یادگیری تنها در کلاس درس اتفاق نمیافتد بلکه در و دیوار مدرسه نیز میتوانند همانند معلم و کتاب برای دانشآموزان، حامل پیام باشند. اجزاء ساختمانی یک کلاس درس، مبلمان و طراحی داخلی آن کلاس و یا حتی یک چشمانداز مناسب، میتوانند به عنوان یک کتاب درسی آموزشی و یا به عنوان معلم در نظر گرفته شوند و این قدرت را دارند تا یادگیری را حمایت و حتی سازماندهی کنند.
محیط کالبدی آموزنده
اخیرا کتابی به نام «معلم سوم[1]» توسط دو معمار به نامهای اودئل ویکلند[2] و پیگی پترسون[3] نوشته شده است. عنوان این کتاب، الهام گرفته از رویکرد رجیو ایمیلیا[4] است که محیط اطراف را معلم سوم دانشآموزان فرض کردهاست. معلم اول، همان معلم مصطلح است. معلم دوم، همسالان و دیگر دانشآموزان و معلم سوم «محیط فیزیکی» اطراف است. این به همان معنا است که فضای فیزیکی مدرسه در کنار سایر عوامل آموزشی و تربیتی، میتواند در نقش یک معلم برای دانشآموزان، آموزنده باشد.
در مجموع باید گفت، طراحی کالبد مدرسه، صرفاً طراحی یک مجموعه فضایی زیبا و استفاده از فرمها و رنگهای متناسب نیست. طراحی فضاها در محیط مدرسه بهتر است به گونهای باشد که نه تنها زیبایی و تنوع در بافت و رنگ را داشته باشد، بلکه این زیبایی، پیامهایی را در بر داشته باشد که به کمک یادگیری بیایند.
پیوند محتواهای درسی و معماری مدرسه
اما بنای مدرسه وقتی میتواند به مثابه یک وسیله تدریس در اختیار یادگیری باشد که برنامه درسی و پرورشی با محیط کالبدی و فیزیکی اتصال و پیوند یابد و ساختمان مدرسه و توسعه آن، در سامانه برنامه درسی مدرسه تلفیق شود.
مهمترین مقدمه لازم برای دستیابی یه چنین شرایطی، آن است که معلمین ما به جز گچ و تخته و یا شکل امروزیتر آن، یعنی ویدئو پرژکتور و یا تابلوهای هوشمند، همه اجزاء محیطهای یادگیری را به صورت بالفعل و یا بالقوه، ابزاری برای تدریس و در خدمت یادگیری فرض کنند.
این موضوع به شکل ساده آن بارها در کلاسهای سنتی درس و در هنگام تدریس معلمین رخ میدهد. یک معلم هندسه، وقتی میخواهد هندسه فضایی را یاد بدهد، بارها از سقف، کف و دیوارها و همچنین محل برخورد آنها با یکدیگر استفاده میکند و اجزاء موجود در کلاس، تبدیل به ابزار تدریس او میشوند. اتفاقاً این اجزاء، خیلی بهتر از گچ و تخته و حتی وسایل پیشرفته دیگر، به امر یادگیری کمک میکنند.
این مقاله و مقالات دیگر در شمارههای بعدی، ابزاری است برای دعوت از معلمین خلاق و گروههای علمی در مدارس، به توجه بیشتر به این رویکرد و به فعلیت درآوردن تمامی ظرفیتهای ممکن در اجزاء ساختمان مدرسه و تزئینات و مبلمان آن، که میتوانند در کنار سایر افراد و امکانات، همچون کتب درسی و معلمین مدرسه، در فرایند آموزش و یادگیری راه پیدا کنند.
یک یادگیری ملموس و ماندگار
شاید بهتر باشد در اینجا، با بیان یک مثال بسیار ساده، این موضوع را به شکلی گویاتر و کاربردیتر مطرح نماییم.
اعضای گروه فیزیک یک مدرسه، تصمیم میگیرند که زمینه یادگیری موضوع گشتاور و تأثیر فاصله اعمال نیرو تا مرکز گشتاور را به شکلی کاربردی و عملی، برای دانشآموزان فراهم سازند.
اما مناسب است که به عنوان مقدمه، مختصری موضوع گشتاور را مرور کنیم.
حاصلضرب برداری نیروی وارد بر یک جسم از نقطه اثر نیرو تا نقطه ای كه جسم بر اثر همین نیرو دوران میكند، گشتاور نام دارد.
شکل1-مفهوم تصویری گشتاور
گشتاور به معنای نیروی لازم برای گرداندن یك جسم است. برای مثال هنگامی كه میخواهید یک پیچ را با آچار بچرخانید، نیروی لازم برای گرداندن آن، گشتاور نامیده میشود. در این حالت، گشتاور برابر است با مقدار نیروی لازم، ضرب در فاصله مركز پیچ. پس اگر با یک آچار بلند، بخواهیم این کار را انجام دهیم، با نیروی کمتری موفق به گرداندن پیچ میشویم.
شکل 2 -نیاز به نیروی کمتر، به کمک فاصله بیشتر از مرکز گشتاور
برای یادگیری این موضوع در ابعاد معماری، زمینههای زیادی وجود دارد. باز و بسته کردن درهای معمولی که لولایی هستند، میتواند سوژه خوبی برای گروه فیزیک این مدرسه باشد. دستگیره این درها به طور معمول در دورترین نقطه نسبت به لولای در که همان مرکز گشتاور است قرار میگیرد.
شکل3- مقایسه نقاط اعمال نیرو و گشتاور
در تصویر بالا، اعمال نیرو در جهات مشخصشده و بر نقاط “الف” و “د”، که هیچ فاصلهای با مرکز گشتاور ندارند، در را به حرکت در نمیآورد، اما این اعمال نیرو در نقطه “ب”، در را به آسانی جابجا میکند، در حالیکه در نقطه “ج” به جهت فاصله کم تا لولای در یا مرکز گشاور، باید انرژی بیشتری برای جابجایی در صرف نمود.
بالاخره گروه فیزیک مدرسه به جمعبندی میرسد. تصمیم بر این میشود که بر روی بعضی از درها، دستگیره افقی سرتاسری قرار گیرد و در سه محل روی این دستگیره، کلمه فشار دهید حک گردد. با این کار، فهم تغییرات میزان اعمال نیرو با توجه به فاصله محل آن نیرو تا مرکز گشتاور، به شکل ملموسی به کمک اجزاء ساختمان مدرسه صورت میپذیرد.
هر زمانی که دانشآموزان به بخشی از دستگیره که از لولای در دور باشد فشار وارد کنند، در به راحتی باز میشود. اما اگر به نقطهای که به لولا نزدیک است فشار وارد کنند، در به سختی حرکت میکند و اینگونه به کمک معماری در مییابند که هرچه فاصله اعمال نیرو از مرکز گشتاور بیشتر باشد با نیروی کمتری در باز میشود.
شکل4 – یادگیری نسبت مقدار نیرو و فاصله آن تا مرکز گشتاور، به کمک معماری
این یک نمونه از بسیاری از فرصتهایی است که در معماری مدرسه قابلیت ظهور پیدا میکنند و به سادگی، اجزاء ساختمان مدرسه را به ابزاری برای تدریس و یادگیری، تبدیل میکنند. یک یادگیری ماندگار و ملموس.
معلمین خلاق، به معماران پیشنهاد میدهند
به نظر میرسد که این موضوع، در دروس مرتبط با حوزه علوم تجربی و همچنین درسهای ریاضیات و هندسه، سوژههای بیشتر و در دسترستری داشته باشد. اما اگر معلمین خلاق و خوشفکر در هر یک از دروس، از این زاویه به موضوعات درسی خود توجه نمایند، میتوانند پیشنهاددهنده راهکارهای بسیار آموزندهای در این رابطه باشند.
اگر گروههای علمی مدارس، با چنین رویکردی، ساختمان و محیط کالبدی مدرسه را به مثابه ظرفیتهایی فرض نمایند که میتوانند به کمک آنها، زمینه یادگیری را توسعه دهند و در موضوعات مورد بحث در گروههای خود، به این مطلب توجه نمایند، به تدریج، معماری مدرسه و ساختمان آن به عنوان معلم سوم، حامی فرایندهای یادگیری در مدرسه خواهدشد.
در قسمتهای بعدی علاوه بر اشارههای جزئیتر و کاربردیتر به مبانی نظری مورد نیاز در تبیین این مفهوم، نمونههای دیگری که در آن، محیط فیزیکی و معماری ساختمان مدرسه و یا مبلمان و تزئینات آن، به عنوان معلم سوم، در فرایند یادگیری، قابل فرض هستند را مطرح میکنیم.
[1] The Third Teacher
[2] Odile Wiklund
[3] Peggy Peterson
[4] Reggio Emilia